انواع هستی شناسی

در این مقاله انواه هستی شناسی واقع گرایی مورد بررسی قرار می گیرد، هستی شناسی واقع گرایی سطحی ، مفهومی ، محتاط، ژرفانگر، آرمانگرا و ظریف.

هستی شناسی واقع گرایی سطحی

این هستی شناسی با توسل به خرد به جای تجربه، در حالی که برای واقعیت وجودی مستقل از اذهان انسانها تصور میکند، استدلال میکند که واقعیت را تنها با استفاده از ظرفیت ذاتی اندیشه و خرد انسان میتوان شناخت. هر فرد عاقل متفکر باید قادر باشد این واقعیت را بریا خود کشف کند. اینگونه واقعیت مختص هیچ کس نیست و برداشت یک جامعه اجتماعی هم نیست، بلکه مانند یک ذهن جمعی یا آگاهی جمعی میباشد.

هستی شناسی واقع گرایی مفهومی

در هستی شناسی واقع گرایی سطحی که در ادامه ظهور علوم طبیعی با گردش نگرش فلسفی در اروپا و انتهای قرون وسطی و ظهور دانشمندانی مثل گالیله، نیوتن، کپلر و … می باشد شناخت جهان با استفاده از علوم تجربی در آن دوران توانست انقلابی را در فهم انسان از جهان ایجاد کند و با توجه به پیشرفتهای حاصل شده انسان جهان را به گونه ای متفاوت شناخت و تصمیم گرفت که به همان گونه که جهان طبیعی را شناخته است جهان اجتماعی و انسانی را هم به همان شکل بشناسد.

هستی شناسی واقع گرایی محتاط

این هستی شناسی دارای دیدگاه مشترکی با هستی شناسی واقع گرای سطحی است، یعنی اینکه یک واقعیت بیرونی مستقل وجود دارد اما درک این واقعیت به طور کامل و دقیق امکان پذیر نیست و این به دلیل نقص حواس انسان است و از سوی دیگر عمل مشاهده یک فرآیند تفسیری است. این هستی شناسی به این دلیل هستی شناسی محتاط نامیده میشود زیرا پژوهشگران باید به دلیل ضعف در حواس انسانی خود دیدگاهی انتادی به نتایج تحقیق خودشان داشته باشند.

هستی شناسی واقع گرایی ژرفا نگر

بر اساس این هستی شناسی که هستی شناسی واقع گرایی عمیق هم گفته میشود واقعیت را در سه سطح مورد بررسی قرار میدهد: در اولین سطح که سطح تجربی نام دارد واقعیت در حوزه تجربه و سطحی مورد بررسی قرار گرفته به دلیل آنکه محقق فقط به به پدیدههای قابل تجربه میپردازد، اما حوزه واقعی بنیادی است به این دلیل که توجه به ساختارها و نیروهای اشیا دارد. در حوزه بالفعل به رویدادهایی توجه دارد که در صورت فعال شدن نیروهای حوزه واقعی رخ میدهد و محقق تاثیر و نتیجه آنها را بررسی میکند. در این نوع هستی شناسی واقعیت دارای سه حوزه از پدیدههای مشاهده پذیر است نشان دهنده اعتقاد به یک ایده عمیق هستی شناسی است که نوعی قشر بندی واقعیت است در حالیکه به معرفت ما بستگی ندارد. هدف این هستی شناسی تبیین پدیدههای قابل مشاده بر اساس ساختارها و مکانیسمهای زیر بنایی است که به همین دلیل نیز آن را هستی شناسی عمیق یا ژرفانگر مینامند.

هستی شناسی آرمانگرا

در این نوع هستی شناسی جهان بازتابی از آن چیزی است که در ذهن انسان ساخته شده است. اگر چیزی واقعی تلقی شود به این دلیل است که انسان فکر میکند که واقعی است در این هستی شناسی اعتقاد بر این است که واقعیت آن چیزی است که انسانها میسازند و فعایتهای انسانهای خلاق به جهان اشیا شکل میدهد. به عبارت دیگر باورهای ذهنی به چیزی گفته میشود که کسانی که آنها را باور داشته و معتقد هستند آن را واقعی تصور میکنند. بر اساس این نوع دیدگاه تفاوت بنیادی بین پدیدههای طبیعی و اجتماعی وجود دارند و یکی از دلایل این اختلاف وجود فرهنگ در جامعه انسانی است و از سوی دیگر انسانها در جهانی زندگی میکنند که آن را به صورت مشترک تفسیر میکنند. در این دیدگاه واقعیت اجتماعی شامل تفاسیر مشترک است که کنشگران اجتماعی در طول زندگی روزمره آن را تولید و باز تولید می نمایند.

هستی شناسی واقع گرایی ظریف

در این نوع از هستی شناسی نیز اعتقاد به وجود یک واقعیت اجتماعی خارجی وجود دراد که نقطه مشترک بین این نوع هستی شناسی با واقع گرایی سطحی و واقع گرایی محتاط است. علت پدید آمدن این نوع هستی شناسی را میتوان در جهت برطرف کردن کاستیهای هستی شناسی واقعگرایی سطحی و هستی شناسی آرمانگرا جستجو کرد. باور به اینک در پژوهش پدیدههای مستقل و قابل مشاهده بررسی میشوند در این نوع هستی شناسی در نظر گرفته شده اما دسترسی مستقیم ما را به پدیدهها را منکر شده و تاکید بر فرهنگ به عنوان واسطه دسترسی به پدیدهها دارد.